اگه دوس داری منو اِنقَد گیر نده بِم این روزای بد زودی می گذره بِیب اینقد دیس نده بم چون دیگه نیستمت حیف اینی که می بینی تهرانو گایید قبلِ اینکه هیجده بشه هرکاری که بام می کردی می فهمیدن اینا هِی، بِم می خندیدن اینا با عن تک کونا همه باهاشون می جنگیدم زیاد فهمیدم هر چی بدتر باشم اینا بیشتر میرَن میان ما رو ابرا جوِّش می زد رعد و برق هوا سرد و گرمه گفتی نرو دستمو بگیر دلم تنگ میشه بذا بیفتم پرت شُدَنَمو ببین ولی ویناک باید بلند شه از این خواب تلخ از اینجا به بعد دیگه به تو ربطی نداره نگی عاشقم، یه وقت تو که خوب می کشیدی، گلو الانم زودی راهِتو بِکِش و، برو