شدم یه کهنه نردبون تو دستای هر عابری قاصدک گفت که باهاتم گفتم توام مسافری جای پای هر آدمی خراش روی بدنم هر بار یکی بالا میره میگم الانه بشکنم
یجور ازم رد میشن که تصویرش پاک نمیشه تا دردم آروم میگیره یه درد تازه شروع میشه
من دیگه خسته شدم همه راه ها به روم بسته شدن واسه اون که پایینه راهی به پشت بوم شدم
من یه خسته دلم از عالم و آدما شکسته دلم یه تیکه چوب شکسته شدم با وصل و پینه حل نمیشه مشکلم
سکوی پرتاب خیلیا شدم رفت مردمو زنده شدم تو بارون و برف آخرش نوش که رسید منو انداختن یه طرف تورو خدا هر چی میشنوی بین خودمون بمونه من سالها تکیه گاه گنجشک های خونه چه دردا کشیدم به خدا که یادم می مونه
من دیگه خسته شدم همه راه ها به روم بسته شدن واسه اون که پایینه راهی به پشت بوم شدم
من یه خسته دلم از عالم و آدما شکسته دلم یه تیکه چوب شکسته شدم با وصل و پینه حل نمیشه مشکلم