بی آشیان تر از باد، عشقت نرفته از یاد دیدی چه ساده افتاد جانم به دست صیاد شیرین چرا فرهادِ خود را داده بر باد دریا به دریا می روم چون رفتم از یاد صیاد من تو آنی حال مرا ندانی دیگر نمی توانی در خاطرم بمانی
سرما زده بارانی ام امشب من عاشق ویرانی ام امشب سرما زده طوفانی ام امشب در این جهان زندانی ام امشب
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت شیرین چرا فرهاد خود را داده بر باد دریا به دریا می روم چون رفتم از یاد صیاد من تو آنی حال مرا ندانی دیگر نمی توانی در خاطرم بمانی
سرما زده بارانی ام امشب من عاشق ویرانی ام امشب سرما زده طوفانی ام امشب در این جهان زندانی ام امشب