به کی بگم ، که مثه من، کسی دلش واست نمیشه تنگ نمیشه کند دلو بگو به کی بگم به کی بگم به کی بگم به کی بگم
همینا دلیل احساس بده که رد پای لبایی که کنار لبته خیال لمس تن گرمته که باعث حساذتم به لباس تنته
عکسای قدیمو میکنم باز خاطره هایی که نمیشن پاک آرزوهایی که میخورن خاک آخرش میره به فاک داستان ما سر یه اشتباه نمیمیرم بی تو اما یه چیزیم هست یه چیزیم هست به کی بگم
به کی بگم ، که مثه من، کسی دلش واست نمیشه تنگ نمیشه کند دلو بگو به کی بگم به کی بگم به کی بگم به کی بگم
به کی بگم که مثه قبل , دیگه نمیزاری هیچ اثری روم به کی بگم نمیکشم دیگه عطر تو رو از سی قدمی بو اون شب ، باید یادمون میرفت ولی موند دعوای من و تو ، جنجال شب و صبح دوباره قهر و پشت در اتاقَرو قفل روزا موند رو دور تند ، همش فرار و غر میشد کنار تو، عنشو در آورد تا صبح
به کی بگم ، که مثه من، کسی دلش واست نمیشه تنگ نمیشه کند دلو بگو به کی بگم به کی بگم به کی بگم به کی بگم
به کی بگم که رفتی یه دفعهتو به کی بگم که رفتی یه دفعهتو به کی بگم که رفتی یه دفعهتو به کی بگم که رفتی یه دفعهتو
کسی غیر تو هم نه ، ولی خود تو هم نه وسط صحبت قطع ، حتی تلفنم نه ازت پُر پرم من ، حوصلم میره فورا سر بشینم گریه کنم نه ، هر کسی غیر خودم پر
رفته بودی یه دفعهصبح ، یه جای دیگه چیدهبودی پلنتو میخوای باشی ولی چجوری و چقدشو ، نمیدونی اگه داری یکی بهترشو برو ولی بگو
به کی بگم که رفتی یه دفعهتو به کی بگم که رفتی یه دفعهتو به کی بگم که رفتی یه دفعهتو به کی بگم که رفتی یه دفعهتو
بگو به کی بگم به کی بگم به کی بگم به کی بگم به کی بگم به کی بگم