من در آیینه تورا میبینم که تو انگار منو ، من ، تو ، تومنی حال من بد ، تو به این من که تویی کاش یکم سر بزنی چه کسی از دل من توبه کنم می آیی ؟ به کسی غیر تو هم قانع نمیشم مثه تو نی جایی قلمم خشک شده جوهرو کاغذ خالی وتو انگار نه انگار که گاهی حالی از منه بی منه بی حوصله بیمارم من که فقط از همه عالم تورو میخواهم من انکه هر روز دچار تو منم گرچه دست تو مرا باره دگر پس بزند هیچ میدانی که شاعر شده من همه از شعر تو عاشق شده اند قصه ما همه را یاد هم انداخت ولی تو همه سعیتو کردی منو از یاد ببری بروی رفتی و خاطره ها جا مانده ومن از عالم و عالم رانده به دلم وعده دیدار بده جنس تو از همه مرغوب تر است نشه ام کن به نگاهی اری من خمارم د بجم پول پرست رشه افتاده به جانم مگه کوری عوضی بقلم کن و بگو مال منی بحث سره محرم و نامحرم نیس قول دادی که به دادم برسی منجلابی که در ان گیرم من خون بهایش جوانیه من است هیچ کس راه درست نیست کسی هدف ظلم جهانی شدن است شهر هرتی شده مردم گیجن من که در پیله خود میپیچم به حق سوگند که گیجم من کدام سو من بپیچم اه چقدر بیراهه بسیار است و راه راست دشوار است تشخیصش همه گم رک میگویم و رک گم تو ، منم او یم چه دنیایی شده ولاه وتنها تکیه گاه الله
هی تو به چه دربندی؟ هی تو به چه میخندی؟ من که در چاه خودم فریادم و چنان میکوشم کز ته چاه رعدی به ابرها بزنم تا بگویند همه که زمین خیس شد از نعره چاه چاه من پر اب است حال اذان میگوید من تورا در یادم تو مرا در دامن موج این دریا حمد دست من جان دارد تا به فردای قیامت بنویسد اما چشم من میخوابد هیچ چی رنگ و لعابش مثه قبل نی ولی منو تو از همه شهر ،برقص ، مست تریم گرچه دست منو تو خالیه بی نقابیم خوده این عالیه رو زمین پر ز خدای ناشی تو فقط میدانی تو فقط اگاهی عاشق اتش برپا شده ای ام که فقط