ای شرابت هم اندازه ی جامم من به جز قلب تو دلخواه ندارم بین دستان تو از شعله گذشتم من به جز صورت تو ماه ندارم ای دلارام ترین صورت زیبا این تو و این دل دلبسته ی بی تاب بوسه از تو شب معجزه از من دلخوشم کن به همان باده ی بیخواب شادم تا تو مرا در دل غم میرقصانی مجنونم چه کنم مستم از این سرگردانی ای وای از تب و تابی که به قلبم پس دادی تو هم درد منو هم نفس و هم درمانی بی خبر از همه بودم که دلم را تو ربودی شدم آن مستِ پر آوازه تویی قبله ی خوبی به دلم یار نشد غمخوار نشد جز تو کسی با تن من محرم اسرار نشد ماه من شب شد و افسون تو در قصه ی خوابم مستم از بوسه ی تو کنج لبت باغ شرابم تویی آرامشم بهترین خواهشم کاش در چشم تو من ساقی میخانه شم شادم تا تو مرا در دل غم میرقصانی مجنونم چه کنم مستم از این سرگردانی ای وای از تب و تابی که به قلبم پس دادی تو هم درد منو هم نفس و هم درمانی