کوهی تن سنگم که همدم ابری سیاهم سرد و بی رنگم که اسیر تب نگاهم رها تر از یک آغوش سرد صداتر از یک فریاد درد برای این تن سیر و تنها تو گرمیه خورشیده زیبا هوای تو پاک و بی غباره نگاه من بی تو غم زاره قله ی سنگیه کبودم بستر سرد و بی سرودم یک طرف طلوع نور یک طرف یه غروبم بی تو از جنس شب با تو یک خاک خوبم