با همهی بی سر و سامانیم باز به دنبال پریشانیم طاقت فرسودگیم هیچ نیست در پی ویران شدن آنیم آمده ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه ی طوفانیم دلخوش گرمای کسی نیستم آمده ام تا تو بسوزانیم خوب ترین حادثه میدانمت خوب ترین حادثه میدانیم حرف بزن، ابر مرا باز کن دیر زمانیست که بارانیم خوب ترین حادثه میدانمت خوب ترین حادثه میدانیم حرف بزن، ابر مرا باز کن دیر زمانیست که بارانیم حرف بزن، حرف بزن، سالهاست تشنهی یک صحبت طولانیم هو به کجا میکشیم خوب من هو نکشیم به پشیمانیم ماهی سرگشتهی دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانیم آمده ام با عطش سالها تا تو…