من و شب سه تایی بیدار اونی که جاگذاشتم صدای گیتار دلینگ دلینگ شاید آروم بشمُ طبق معمول با نور کم مُخِ لعنتی حس تازه میخواد یه فرکانس ممتد این مُخو داره ... هنوز گیجم از اتفاقِ دیشب دقیقا نمیدونم که کی مونده بود پیشم هنوز سردرگم تصویرای تارش هنوز سردرگم سر میره رو بالش من یه کاکتوسِ تنهام من کابوسِ شب هام یه گوشه لش که حس و حالش نبودُ یه نخ سیگار با چِشُ چاله کبودُ تاثیر عشق از بی خوابیه زیاد این فکر وخیالیه که خوب منو هنوز سرپام هنوز زندم دلگیر از آدمای رندم اینا که بادی به هر جهتن همشون نامردن همشون یارو خراب بود تعمیرم نمیشدُ هر چیم که میزد اون تقریبا نمیمردُ از نصیحت تاثیرم نمیبرد نه تقدیرم نمیخورد کم شانس یا انتخابِ بدم یاد گرفتم دیگه استفاده نشم اگه یه کار خوب پیدا کردم ایندفه دیگه نه استعفاشو ندم با پول میتونی آدم بخری از رو سختیاتم آنن بپری چن تا چیزو باهم ببری بی پولی از عالم به دَری من اون آدم اعصاب خرابم واسه هیچ احَدی هم اعصاب ندارم خیلیا منو عذاب میدادن من یاد گرفتم عذاب ندادم باهات میبندم این شرطی از مرحله پَرتی پشیمونی از رفاقت با هر کی در حده حرفی بچگیا با یه نور پرید بابایی جون داد که تا یه نون خرید یاد گرفتم اگه بچه ای بیرون جات نیستُ بمون پیشِ ولیت غریبه ایم اسیرِ این تعبیر ازون بالام که کسی مارو ندید بدبین با افکارِ پلید نوشتم چه اشعارِ بدی بگذریم هنوزم خوبم هنوز آرزوهامو تو هاوَن میکوبم میدم دستِ باد میشم هم صدات آموخته هامو تو این آهنگ میخونم هنوز میدونم چند سالیه که هنوز بیرونم این یعنی دَرد دَرد یعنی من من یعنی غَم چند سال دیگشَم هنوز همینم یاد گرفتم آدم باشم نه واسه هر خَری که آنن تا شَم زخمیم ولی هنوز وایسادم چون یاد گرفتم آنن پا شَم یاد گرفتم نریم هی قدیمُ به هیچ احمقی اینقد رو ندیمُ یاد گرفتم با چشمای خیس این زندگی عادلانه نیست