قلب من رو مرز آرامشی که گاهی دست می کشی از این حسی که داری حسی که تو دل باورات میگه تو ته رویاهات تنهاش میذاری
دنیامه رویاهام برام که غرورمو زیر پا نذاشت با این که حس خوبی با تو داشت چه حالی داری قلب من عاشقِ، ولی وادارم نکرد دردامو بگم که ادامه به سوختنم ندم بگو، چه حالی داری؟
تظاهر میکنه چشای تو برام که معصومه بە بی عشقی محکومه، بدون حالا که شناخته تورو دلم نذار چیزی رو کنه تا بگم سایه ی این واهمه بین ما حاکمه