من این پایین نشستم سرد و بی روح تو داری می رسی به قله ی کوه داری هر لحظه از من دور میشی ازم دل می کنی مجبور میشی
تا مه راه و نپوشونده نگام کن اگه رو قله سردت شد صدام کن یه رنگ ِ مُرده از رنگین کمونم من این پایین نمیتونم بمونم
خودم گفتم که تلخه روزگارت من و بیرون بریز از کوله بارت دلم می مرد و راه بغض ُسد کرد به خاطر خودت دستاتو رد کرد برو بالاتر از اینی که هستی تو بغض هر دوتامونو شکستی با چشمِ تر اگه تو مه بشینی کسی شاید شبیه من ببینی
منم اونکه تو رو داده به مهتاب کسی که روتو می پوشونه تو خواب کسی که واسه دنیای تو کم نیست می خوام یادم بره، دست خودم نیست
تا مه راه و نپوشونده نگام کن اگه رو قله سردت شد صدام کن یه رنگ مرده از رنگین کمونم من این پایین نمیتونم بمونم