درد یعنی غم داری بخندی به روت نیاری درد یعنی دورت شلوغه و کسی نداری درد یعنی تو خاک خودت غریبه دیاری درد درد یعنی شرمنده ی سفره ی بچه هاتی درد یعنی بدهکار عمر و لحظه هاتی درد یعنی دلتنگ دلیل خنده هاتی درد
من درد مشترکم منو فریاد کن هم درد اگه نیستی گاهی ازم یاد نیست من از خودم بُریدمو به انتها رسیدمو از هر غریب و آشنا پُرم من درد مشترکم منو فریاد کن هم درد اگه نیستی گاهی ازم یاد نیست من از خودم بُریدمو به انتها رسیدمو از هر غریب و آشنا پُرم
درد نون و درد بی عاری دردی که از آشنا داری درد بیخوابی و بیداری واسه فردا باور اینکه خیلی تنهایی وصله ی ناجور دنیایی عمریه بی خودی تو رویایی خالیه دستات وقتی که دست بسته نشستی و خسته ای حتی به غصه هات وابسته ای زندگی تو این شرایط یعنی درد وقتی که دست بسته نشستی و خسته ای حتی به غصه هات وابسته ای زندگی تو این شرایط یعنی درد
من درد مشترکم منو فریاد کن هم درد اگه نیستی گاهی ازم یاد نیست من از خودم بُریدمو به انتها رسیدمو از هر غریب و آشنا پُرم من درد مشترکم منو فریاد کن هم درد اگه نیستی گاهی ازم یاد نیست من از خودم بُریدمو به انتها رسیدمو از هر غریب و آشنا پُرم