فک میکردم تو همونی مثل خاطرات نُجوونی از دم ظهر پَلمی تا غروب فردا فک میکردم مثل قبلی اما توی دلت عشق من نی دارم حس بدی میزنه به سرم نصف شبی که زنگ بزنم بت به یاد قدیما کلی خاطر خوب داریم ما با هم از این ماه دوتا بچه تو پارک 10 سال پیش اینی که شدی شبی حرفات نیس اخلاقت جوره دیگه که نمیشینه الآن تو اکیپت میگفتی بی من نه اصلا بخاطرت حتی میرم عقب تر بدی ازت دیدم نرفتم ولی چه ساده شدی ازم رد زدی زیر هرچی بود بیب بدتر شدی از دیروزت گفتی هر حرفی بود بم همه دررو بستی روم حیف اما ندارم من کینه ازت ثانیها غمگین میرن فقط شاید دور باشیم ما دوتا از هم روحامون همیشه پیش همان
فک میکردم تو همونی مثل خاطرات نُجوونی از دم ظهر پَلمی تا غروب فردا فک میکردم مثل قبلی اما توی دلت عشق من نی دارم حس بدی میزنه به سرم نصف شبی که زنگ بزنم بت به یاد قدیما کلی خاطر خوب داریم ما با هم از این ماه
خاطرهها یادت نره میگفتیم کی اَ ما بهتر بگو مثل منی توام الآن حالت بده تنگ میشد واسه همدیگه دلمون همش گفتی بقیه رو ولشن اصن ولی چشمن زدن تو که رفتی سرد شد عینه زمستون تنم هیچی بغلی نمیشه واسم مثل اون بغل گفتی میخوای منو فقط ولی زیرابمو زدن الآن دیگه اونجوری نیست هیچی واسمو تو گفتی پر نمیکنه هیشکی جا منو الان تورو میخوام تو بغلم نیستی بازمو پاشا واسه تو داد هرچی داشتو الآن من موندمو باتلو یه نخ سیگرو فرق نمیکنه کیه صبح و شب پیشت الآن ولی بازم بعضی وقتا فقط دلم تنگ میشه برات
فک میکردم تو همونی مثل خاطرات نُجوونی از دم ظهر پَلمی تا غروب فردا فک میکردم مثل قبلی اما توی دلت عشق من نی دارم حس بدی میزنه به سرم نصف شبی که زنگ بزنم بت به یاد قدیما کلی خاطر خوب داریم ما با هم از این ماه