ای تشنه شهید سر بریده دل از سر و از پسر بریده در ظهر عطش مگر چه دیدی کز جام جهان نظر بریدی ای آب حیات دین احمد ای کشتی امت محمد بگذار که در غمت بمیرم کز چشم تو خون بها بگیرم بی سروسامان تو ام یا حسین دست به دامان تو ام یا حسین بر سر نی زلف رها کرده ای با جگر شیعه چه ها کرده ای زهره ی منظومه زهرا حسین کشته ی افتاده به سحرا حسین عاقبت این عشق هلاکم کند در گذر کوی تو خاکم کند