بی قرار توام و در دل تنگم گلههاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصلههاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست آهِ من شعر شب جدایی ماه من کی میشود درآیی؟ ابر بهارم، طاقت ندارم از دوری تو تا کی ببارم؟ با دیدهی تر یکبار دیگر بر زانوی غم سر میگذارم
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟ بال وقتی قفس پر زدن چلچههاست باز میپرسمت از مسالهی دوری و عشق و سکوت تو جواب همهی مسالههاست