بگذارید اگر هم نه بهاری باشم شاعر سوخته گلهای سخاری باشم میتوانم که خودم را بسرایم هر چند نتوانم که همانند قناری باشم معنی پیر شدن ماندن مردابی نیست پیرم اما بگذارید که جاری باشم کاری از پیش نبردم همه عمر ولی شاید این لحظه نایافته . کاری باشم همچنان طاقت فرسوده شدن با من نیست نپسندید که در لحظه شماری باشم همه درد من این است که میپندارم دیگر ای دوست من . دوست نداری باشم مرگ هم عرصه بایسته ای از زندگی است کاش شایسته این خاکسپاری باشم