در من کوچه ای ست که با تو در آن نگشته ام سفری ست که با تو هنوز نرفته ام روزها و شب هایی ست که با تو به سر نکرده ام و عاشقانه هایی که با تو هنوز نگفته ام
باز ای الهه ی ناز با دل من بساز کین غم جانگداز برود زبرم
گر دل من نیاسود از گناه تو بود بیا تا ز سر گنهت گذرم
بیا من بی تو امن نیست جام یه حالیم انگار همپره پره دلم هم خالیم انگار لای این همه قلب آهنی بی تو سخته واقعنی قد یه عمر درگیر توام وقتی یه لحظه با منی بی تو دلگیره شب مهتابیم قلب تو سیاه بود قلب من آبی بعد تو دروغه دنیام بیا اگه هنوز سر حرفاتی بیا بیا مثه عکس قابت بگیرم لای ستاره ها آرزوت کنم مثه فیلما کنارت بمیرم مثه گل دوباره بوت کنم بیا بیااا بیا
باز ای الهه ی ناز با دل من بساز کین غم جانگداز برود زبرم
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟ ناز تو بیش از این بهر کیست؟ تو الهه ی نازی در بزمم بنشین من تو را وفا دارم بیا که جز این نباشد هنرم