آهنگ حس صادق از احسان هخامنش

باز سره صبحه دلم غروبه
یه حس میگه تلخی ها همش دروغه
میگه لبخند بزن که خوبی نزدیکه
میگم خستم میترسم چشا سنگینه
میگه سکوت فقط حس داشته باش
به شبنم روی گل چشم داشته باش
میگم سیگار رو لب از غمه
میگه اینجا خوبیا و بدی هاش در همه
گفتم از کجا اومدم به کجا میرم
گفت کم فکر کنی واست خدا میشم
گفتم ببین تَرَک دسته پیره مردو
الاهی که تو سرما پینه بست
گفت هرجا که من باشم غم میپره
اون که قمار نکنه اینجا کم میبره
گفتم اسمتو بگو من اهل ریسکم
گفت من شادیم ولی هرزه نیستم
آخرین گل خشک نمیشه روی شاخه هیچوقت
گل تو گلدون
پشت شیشه باغبونش باش همیشه
هر چه قدر ستایشم شه از خوبی هاش کم نمیشه
کله زمین دل بستن بهش
افتخار شد هر لبخندش
خوش بو خوب و شاد و شاداب
اما تنهایش رفت از دستش
زیباییش از اجباری بود که لحظه هاش توی تکراری خوب
وجودش تو دنیا امدادی بود
فهمید مشکلش یکتایی بود
زد تو خال مثل یه تک تیرانداز
حرفاش قشنگه تغییرم داد
تصمیم از ماس قشنگ یا زشت
خوب گوش که میکنم قشنگ وازش
که زندگی فقط از نگاه توه
جلو آینه وایسا بکن نگاه به خودت
فریاد بزن و صدای خدا و … انگال دورت جدا باش
هدف داشته باش به سردیا بخند
چشم رو خوبیا بازو تلخیا ببیند
عمیق نگاه تو عین سادگی دریاس دلت بده دل به عاشقی
کامل باش با یه فکر مثبت پس پیش به سوی خیر مطلق
کله زمین دل بستن بهش
افتخار شد هر لبخندش
خوشحال و شاد و شاداب
اما تنهایش رفت از دستش
زیباییش از اجباری بود که لحظه هاش توی تکراری خوب
وجودش تو دنیا امدادی بود
فهمید مشکلش یکتایی بود