همیشه از گذشته نفرت داشتم از بیاد آوردن تو و تموم خاطراتم فکر من نیستی چون که مثل من هیشکی بعد این همه دوری نمیگه باز باهاتم میدونی تقصیر خودمه که تحت تاثیر یه رابطه ام خامتم چیزی که حتی نمیدیدی تو توی خوابتم با خودم قرار گذاشته بودم دیگه رو ندم ولی بازم تا دیدمت به سمتت اومدم من بدم، آره درست میگی بدم که حال و روزم این شده تموم حرفاتم حرفای بی خوده حاضرم برای اینکه عشقو حس کنی من از تو زندگیت برم، اصلا مقصرم سر من هرچی اومد حقمه سکوتم از غمه دل سوزوندنای بی خودیم عذاب و دردمه سنگ باشمو بهت بگم مقصری منو میذاری رو چشت ولم نمیکنی بری حقمه، حقمه سکوتم از غمه دل سوزوندنای بی خودیم عذاب و دردمه سنگ باشمو بهت بگم مقصری منو میذاری رو چشت ولم نمیکنی بری
اون روزا که تو پر از غرور و اعتماد به نفس بودی من تموم طول روزو تو اتاق سردم حبس بودم هرکی میرسید بهم میگفت واسه همیشه دست بردار اما باز برای کشتن غرورم پیش تو نترس بودم خودمم از هجوم فکر رفتن تو از کنارم خسته بودم روحتم خبر نداره چند دفعه تو خلوتم شکسته بودم رفتنت ازم یه آدم بدون قلب و سرد ساخته این کسی که روبروته کل زندگیشو پاک باخته
سر من هرچی اومد حقمه سکوتم از غمه دل سوزوندنای بی خودیم عذاب و دردمه سنگ باشمو بهت بگم مقصری منو میذاری رو چشت ولم نمیکنی بری حقمه، حقمه سکوتم از غمه دل سوزوندنای بی خودیم عذاب و دردمه سنگ باشمو بهت بگم مقصری منو میذاری رو چشت ولم نمیکنی بری