کابوسی ام که خواب خوش تعبیر میشه پروانه ای که توی پیلش پیر میشه یه زندگی درد کشیدمو شمردم من زندگی کردنو از یاد بردم یه عمره که خوب با خودمم تا نکردم اونی که باید بشمو پیدا نکردم تو خلوتم هی از خودم شکست خوردم هر سال شب تولدم دوباره مردم هرگز نخواستم یه سواله ساده باشم یا اتفاقی پیش پا افتاده باشم واسه همین دور خودم دیوار چیدم نقشه ی تنهاییمو خودم کشیدم چجور بخندم با یه قلب متلاشی سخته که مرد روزای سخت باشی ای کاش دنیا به دلم امون میداد منو کمی بهتر به من نشون میداد کاشکی کمتر خودمو فهمیده بودم حقیقتو جوری که هست ندیده بودم مثل وصیت میشه هرچیزی که میگم انگار که ساکن یه دنیای دیگم هرگز نخواستم یه سواله ساده باشم یا اتفاقی پیش پا افتاده باشم واسه همین دور خودم دیوار چیدم نقشه ی تنهاییمو خودم کشیدم