شاید اگه برمیگشتی بازم میساختیم باهم از اون قصه های بلند ، مثل تاب مژت چشام وصل میشدن به چشای تو بعد واسم میکشیدی دورشون یه مداد پررنگ شاید اگه برمیگشتی امشبو از یه راه طولانی تر میرفتم کلی حرف میزدیم و شاید که الان جای گوشی مثلا با موهات ور میرفتم شاید سر بوسا دعوا بود هرکی اول و هیچوقت نمیگذشت شب بی خندت اگه برمیگشتی روزای خوب منم برمیگشتن و شاید میشد همون آدم قبلی شم من
شاید الان بگم که تا زنده ام مردی شایدم چندروز دیگه عاشق بشم فوری اینجوری شاید جون سالم بهدر بردیم شاید بعدا یهجایی از این پازل به هم خوردیم
شاید باهم زدیم حرف شاید همش یادت رفت شاید تگرگ شاید برف یهشب اومد توی قلبم این روزا شدن دفن
هنوز بعضی از مواقع ترجیحم لباته خندیدنم داره این که ردمیدم شبا به یادت بعضی وقتا بد میشم خراب ، در این حد خراب که دیگه حتی همه همسایه هامونم فهمیدن الان که آخر یه روز راحت میری و میره با یکی بعد واست فرقی نکنه دیگه مال کی هست آروم آروم میشی یه بی احساس بیقلب بشکنی جلو آینه بشه تیکه هات هی بیشتر و بگی دیگه نیستم هرچی که بوده رو تو یه اتاق کنیش جمع نری سراغش هیچوقت شاید نیام سراغت هیچوقت
شاید الان بگم که تا زنده ام مردی شایدم چندروز دیگه عاشق بشم فوری اینجوری شاید جون سالم بهدر بردیم شاید بعدا یهجایی از این پازل به هم خوردیم