بگو تو این شبا دلت کجاست اگه که راهمون جداست مقصرش کی بین ماست بگو که دلخوشی تو باورت منم اسیر آخرت تو جنگ نابرابرت همین که فهمید پر از خواهشم دودمانم رفت بیرون زجر می کشم قلبم رو کشت تا زیر آوارش کشوند یه حسی پشت چشام بود اما اون نخوند ایستادی تو به مردنم راضی بشم از هم تو پاشیدی منو تا هر چی میسازی بشم خسته از این بازی بشم ایستادم تا یروزی بی طاقت بشه دلت که با بی رحمی خواست نبودنت عادت بشه از دست من راحت بشه
حالا که وقت گفتنه دلت پر از بی حرفیه میگی هوای زندگیت بدجوری سرد و برفیه عذاب این روزای تو کاری که با من کردیه افتادنت به پای من همین مگه کم دردیه بگو مگه کم دردیه حالا تو افتادی به پام به بدترین حالت میری تو اون روزا اشک از چشام وایسادی پای رفتنت ندونستی نامردیه له شدن غرور تو همین مگه کم دردیه ایستادی تو به مردنم راضی بشم از هم تو پاشیدی منو تا هر چی میسازی بشم خسته از این بازی بشم ایستادم تا یروزی بی طاقت بشه دلت که با بی رحمی خواست نبودنت عادت بشه از دست من راحت بشه