از فتح یه بوسه میام آتش فشونه توو صدام بیتاب رقصم زیرِ بارون با من بیا این حال خوبو خورشیدِ در حالِ غروبو از راهِ رفته برنگردون امشب تمام فرصت ماست پایان خوب قصه اینجاست ماهو برات پایین میارم اگه رو موهام برف نشسته هنوز توو این سینه ی خسته یه قلب هیجده ساله دارم
فردا بازم از سرِ نو من و جهان بدونِ تو بازم من و آوارِ اندوه اوندوهی هم اندازه ی کوه اندوهِ خاکی غرقِ خون خونه ای افتاده توو زندون
از خونه ای ویرون میام خون میپوشونه ردِ پام پشتِ سرم درهای بسته است پشتِ سرم آتیش و رگبار پشتِ سرم صد چوبه ی دار پشتِ سرم تاریخ خسته است منو بگیر از دردم امشب باید به تو برگردم امشب لمسِ تو یعنی کشفِ رویا با من بمون تا اوجِ خواهش تا بهترین فصلِ نوازش بذار که دیرش بشه فردا
فردا بازم از سرِ نو من و جهان بدونِ تو بازم من و آوارِ اندوه اوندوهی هم اندازه ی کوه اندوهِ خاکی غرقِ خون خونه ای افتاده توو زندون